شب قدر بود و نگران زندگی بودم..
ز شبش تا وقت اذان گریه زاری کردم
چو منم سگ روسیای تو ...آقا
حالااگرکه تودستت بلرزدسرماندن من من یک عمربدی کردم بی شک جهنمی هستم
مولا جان آقا مهدی جان شفاعتی کن و مارو نگه دار .....
یک عمر بد بودم و دگر بار بد هستیم....
به امید دیدن روی ماهت
صدبار توبه کردیم و دگربار شکستیم ....
شعرش از خودم بود ..کف کردین..
سلام خیلی خیلی خوش اومدین ...اینجا قراره یه چیزهایی یادآور بشه...
و اصلی ترینش مبحث مرگ و اون دنیاست ....کجا میرید نترسید بابا ..
خیلی نمیخام آزارتون بدم ...چیزهای جالبی دارم اگر خواستید عکس هارو
دانلود کنید فقط تو رو خدا نظر یادتون نره...منتظرتون هستم ...ازراعیل..
.: Weblog Themes By Pichak :.